ایده ی اصلی داستان کتاب ایزدان هم، پروژه ای توسط بیگانه هایی است که ساکن دنیایی موازی با قوانین فیزیکی متفاوت اند. آن ها با تبادل ماده با زمین، به دنبال بهره برداری از این تفاوت ها در قوانین فیزیکی هستند چرا که تبادل ماده، منبع انرژی جایگزینی در دنیای در حال مرگشان ایجاد خواهد کرد. با این حال، نتیجه ی نهایی تبادل قوانین فیزیکی، تبدیل خورشید به یک ابر-نو-اختر و حتی تبدیل بخش بزرگی از راه شیری به یک کوازار-کهکشانی با سیاه چاله های فراوان-خواهد بود. این، هدف غایی بیگانه ها است چرا که انرژی موردنیاز برای دنیای موازی شان تأمین خواهد شد. افراد اندکی از این حقیقت ترسناک باخبرند: دانشمندی طرد شده، بیگانه ای شورشی و ساکن سیاره ای در حال مرگ، و درنهایت، انسانی شهودگرا و به دنیا آمده بر روی ماه که نابودی قریب الوقوع خورشید را حس کرده است. آن ها حقیقت را می دانند اما چه کسی به حرفشان گوش خواهد کرد؟ آن ها عواقب و نتایج آزاد شدن حجم زیادی از انرژی را درک کرده اند اما چه کسی باورشان خواهد کرد؟ این چند نفر، انسان و بیگانه، کلید نجات زمین از نابودی را در دست دارند.