سیاستمداران روزگار ما، کلیشههای خود را به خورد تلویزیون میدهند، جایی که حتی آنان که دلشان میخواهد با آنها مخالفت کنند، تکرارشان میکنند. تلویزیون ادعا میکند که زبان سیاسی را با انتقال تصاویر به چالش میکشد، اما توالیِ نماها میتواند مانع حس ثبات شود. همهچیز سریع اتفاق میافتد، اما در واقع هیچ اتفاقی نمیافتد. هر داستانی در خبرهای تلویزیونی، «فوری» است تا این که خبر دیگری جای آن را میگیرد. پس، موج پشت موج به ما میخورد ولی هرگز دریا را نمیبینیم.
تلاش برای تعریف شکل و اهمیت رویدادها، مستلزم کلمات و مفاهیمی است که وقتی مجذوب محرکهای بصری میشویم، از چنگ ما میگریزند. تماشا کردن اخباری که از تلویزیون پخش میشود گاهی چیزی بیشتر از نگاه کردن به کسی که او هم دارد به تصویری نگاه میکند، نیست. ما این خلسۀ جمعی را طبیعی میدانیم. ما به آرامی گرفتار آن میشویم.