در انتهای رمان Dune messiah یعنی رمان دوم، پل آتریدیس، مردی که اکنون نابیناست، سر به صحرا می گذارد و فرزندان دوقلوی خود لتو و گانیما را تحت مراقبت فریمن ها وا می گذارد. در حالیکه خواهرش آلیا به عنوان نایب السلطنه بر جهان فرمانروایی میکند. کودکانی که در جان توسط ادویه اسپایس بیدار شده اند، وارثان توانایی پیشگویانه پل از سرنوشت جهان هستند، همان قدرتی که آلیا بشدت مشتاق آن است. در این حین خاندان کورینو برای باز پس گرفتن قدرت، با خاندان بن گستریت و انجمن تیلاکسو و اسپیسینگ در حال دست به یکی کردن هستند تا کنترل ماده ی ادویه و فرزندان پل آتریدیس را به دست آورند. فرزندان دوقلوی کوچک پل، لتو و گانیما متوجه شده اند که سرپرست آنها آلیا نیز همانند پدر بزرگشان غرق در پلیدی های قدرت شده است و روحش را به زشتی ها فروخته است. آنها نگرانند و از این می هراسند که سرنوشت مشابهی در انتظار آنها باشد…