روان-سایبرنتیک یک کتاب خودیاری است که توسط ماکسول مالتز در سال 1960 نوشته شده است. متخصصان انگیزشی و خودیاری در توسعه شخصی، از جمله زیگ زیگلار، تونی رابینز، برایان تریسی، تکنیک های خود را بر اساس ماکسول مالتز قرار داده اند. این کتاب تکنیک شناختی رفتاری آموزش نحوه تنظیم خودپنداره را با استفاده از نظریههایی که توسط پرسکات لکی ایجاد شده است، با سایبرنتیک نوربرت وینر و جان فون نویمان ترکیب میکند. این کتاب ارتباط ذهن و بدن را به عنوان هسته اصلی موفقیت در دستیابی به اهداف شخصی تعریف می کند. مالتز دریافت که بیماران جراحی پلاستیک او اغلب انتظاراتی داشتند که توسط جراحی برآورده نمی شد، بنابراین او به دنبال راهی برای کمک به آنها برای تعیین هدف یک نتیجه مثبت از طریق تجسم آن نتیجه مثبت بود. بیمارانی که فکر می کنند جراحی مشکلات آنها را حل می کند نمونه ای از مشکل XY است. مالتز به این موضوع علاقه مند شد که چرا هدف گذاری موثر است. او آموخت که قدرت تأیید خود و تکنیک های تجسم ذهنی از ارتباط بین ذهن و بدن استفاده می کند. او تکنیک هایی را برای ایجاد یک هدف درونی مثبت به عنوان ابزاری برای توسعه یک هدف بیرونی مثبت مشخص کرد. این تمرکز بر روی نگرش های درونی برای رویکرد او ضروری است، زیرا او معتقد است که موفقیت بیرونی یک فرد هرگز نمی تواند بالاتر از موفقیتی باشد که در داخل تجسم می شود. کارآفرینان، دانشجویان، و بسیاری دیگر، برای دستیابی به اهداف تغییردهنده زندگی - از کاهش وزن گرفته تا افزایش چشمگیر درآمدشان - دریافتند که موفقیت نه تنها ممکن است، بلکه بسیار ساده است. این کتاب که اکنون بهروزرسانی شده و شامل حکایات امروزی و شخصیتهای فعلی میشود، به قول دکتر مالتز وفادار میماند: «اگر میتوانید به یاد داشته باشید، نگران باشید یا بند کفش خود را ببندید، میتوانید با روانشناسی سایبرنتیک موفق شوید!»