رمان «یاماها» در ۳۱ فصل نوشته شده که هر فصل در قالب نامه ای سرگشاده است که احمد برای محمد، برادر گمشده خود نوشته و از این طریق ماجراها و حوادث را روایت می کند. شهر دامغان، ایستگاه گرمسار، روستای آهوان و دانشگاه تهران، مکان هایی است که حوادث در آن رخ می دهند. رمان «یاماها»، قصه جوانی روستایی به نام احمد را روایت می کند که در طغیان علیه بستر سنتی و بستری که خانواده اش در آن رشد کرده، خانه پدری را ترک کرده و خلاف میل پدرش که روحانی متعصبی است (معتقد است احمد باید راه او را در روحانیت ادامه دهد)، تصمیم به تحصیل در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه تهران می گیرد. احمد با وجود تضادی که بین عقاید خود و باورهای دینی پدر روحانی اش می بیند، سخت تلاش می کند که پا روی عقاید و اصول اخلاقی خود نگذارد. این تلاش، او را در فراز و نشیب حوادث و ماجراها در دوراهی شک و یقین، حق و باطل، راست و دروغ قرار داده و داستان در بستر آن شکل می گیرد.