...زبان مشخص شعری، که این استقلال را فقط نیما دارا بود و پس از او اخوان ثالث و احمد شاملو (در شعرهای بی وزنش)، و این تشخص محصول کوشش چندین جانبه اوست: نخست سادگی زبان و نزدیکی حدود محاوره و گفتار، دو دیگر آزادی در انتخاب واژه ها به تناسب نیازمندی در گزارش دریافت های شخصی، و سه دیگر توسّعی که در مقوله وزن قائل بود... و می بینیم که فروغ با گسترشی که در کیفیت افاعیل قائل شده است بیش تر از نیما - که اغلب به توسعه کمی افاعیل گراییده بود - وزن شعر را گسترش داده است و یکی از خصوصیات فراموش شده شعر قرن چهارم را که به علت کلیشه وار شدن زبان شعری در دوره های بعد فراموش شده بود زنده کرد و از حد رایج و مشخص آن هم توسعه بیش تری بخشید.»