وقتی در ظلمت غوطه وری، پیوسته به اوامر ذلت بخش نفس گردن می نهی. نفرتت را از چنین زندگی فاش می سازی و عداوت و دشمنی را به هم سفرانت اعلام می داری. اما اگر بتوانی به آن آزادی برسی، از زندگی ای که در محدودیت ها و پستی ها به سر می بردی، اوج می گیری. این کتاب، دلتنگی ها و بی قراری ها را مورد کاوش قرار داده است و آن انسان کمال یافته ای را که در پس همة این ناامیدی ها و رخوت ها انتظار می کشد، مژده و بشارت می دهد. انسانی که در گرماگرم آشوب و تشنج، همواره آن آرمان و هدف را مدنظر می گیرد و به آن نوری که از آگاهی درونش او را احاطه می کند، خشنودی اش را اعلام می دارد. از مواهب و لذایذ دنیوی، به همان ذخیرة معنوی آگاهی چشم دوخته و لذت را در لذت آگاهی ترسیم می نماید.