رمان حاضر، ماجرای زندگی دو برادر به نام های «مهدی» و «محمّد» است. آن دو در سن بیست و شش سالگی موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس می شوند. محمّد، گریزان از جنس زن است، امّا با پیشنهاد مهدی، با زنی نه چندان باوقار، به مدّت سه سال ازدواج موقت می کند. بعد از مدّتی دختری به نام «رها» عاشق محمّد شده و محمّد تا روز ازدواج از وی متنفر است. امّا با آرامش وجودی رها، محمّد نیز عاشق وی می شود و این در حالی است که مهدی نیز، عشقی خالص با دختری به نام «یاس» را تجربه می کند. دو برادر بر اثر حادثه ای روانة تیمارستان می شوند. یاس فوت کرده و مهدی نیز بعد از مدّتی به وی ملحق می شود و محمّد به همراه رها به زندگی ادامه می دهد.