رمان حاضر، اثر «امیل زولا» نویسنده فرانسوی و ماجرای زندگی زنی با نام «هلن» است که در زندگی اش برای اولین بار به مفهوم عشق و اشتیاق پی می برد. «هلن» به همراه همسر و دخترش «ژان» به پاریس نقل مکان می کند. او که شوهرش را به دلیل بیماری از دست داده، مدت ها از دختر روانی اش مراقبت می کند. او دوران تنهایی و سوگواری خود را به کمک کشیش و برادر نیکوکار وی «رامبوند» از سرمی گذراند. تا اینکه هلن بر اثر رفت و آمد به خانواده «دبرل» با «هانری» که دکتری مردم دوست است آشنا شده و برای مدت دو سال، عشق را با تمام وجود تجربه می کند. اما با مرگ ژان و هانری این دوران طلایی به پایان رسیده و بعد از مدتی هلن با ازدواج با رامبوند به زندگی عادی همچون گذشته باز می گردد.