از سوفی که نامههایی دربارهی تاریخ فلسفه دریافت میکرد و در پانزده سالگی سعی کرد از سوفسطائیان تا نیچه را فهم کند و به این واسطه به درک بهتری از انسان و جهان برسد تا هانس توماس که در بازی ورقها و رازهایشان و جوکر که راز جهان و انسان را با خود داشت، یعنی «عصیان» که بزرگترین موهبت انسانیست، میخواست جستوجویش در یافتن مادر گم شدهاش را به سرانجام برساند، همهجور شگفتی دیده و خواندهایم. شگفتیهایی که برای تجربه و فهمشان، مدیون آقای یوستین گوردر هستیم. کتاب «درون یک آینه، درون یک معما» با سیسیلی عزیزش، داستان شگفتانگیز دیگریست که یوستین گوردر برای ما نوشته و دریچهی دیگری را به روی همهمان گشوده میکند تا از آن دریچه بتوانیم خودمان و جهان را بهتر بشناسیم. سیسیلی که در بستر بیماریست و مرگ را انتظار میکشد، آن هم در حالی که خانوادهاش مشغول جشن کریسمس هستند، ناگهان «آریل»، فرشتهی مقرب محافظ صلح، طبیعت و زیبایی، به بالیناش میآید و با او به گفتوگو مینشیند. گفتوگوی میان آریل زیباروی بلند قد و سیسیلی محتضر چنان دلانگیز و سرشار از معنا، عشق و عمیقترین احساسات و دانشهای بشریست که نه فقط سیسیلی، بلکه همهی ما خوانندگان «درون یک آینه، درون یک معما» نیز با فهم زیباییهای واقعی زندگی، امید، آرامش و اطمینان را در اعماق جانمان احساس میکنیم.