داستان با حوادثی پیش میرود که هر یک به جذب مخاطب کمک می کند و فراز و فرودهای لازم را پدید می آورد. قهرمانان مثبت و منفی در طول داستان حضور دارند و بسته به حوادث و موضوعاتی که پیش می آید نقش خود را بازی می کنند. شاید با خواندن کتاب ممکن است سوالی برای شما هم پیش بیاید که تا کجای کار میتوان نام پشتکار بر سماجت ما آدم ها گذاشت. ما قبل از آنکه دیگری را دوست داشته باشیم برای دوست داشتن خود قدم برمیداریم و آن را بی حد و اندازه استمرار می دهیم. عشق بهانه ای میشود برای رضایت خاطر خودمان و خواسته طرف مقابل به هیچ وجه اهمیتی ندارد. در نهایت هم فراموش می کنیم که اصل وجودی عشق یعنی ارجحیت دیگری بر خود، مقدم شمردن او و گذشتن از خویش به خاطر دیگری. اینجا مرز میان «عشق» و «خودشیفتگی» به اندازه تار مویی است و تشخیص آن سخت خواهد بود.