گوهر شب چراغ مجموعه حکایت های اخلاقی همزادی ست که مانند سایه، همراه ماست و قصه ی معرفت را در گوش زندگانی ما نجوا می کند... همزادی ازلی و ابدی.... این کتابچه مجموعهی حکایتهای فلسفی عمیقی است که به زبان ساده نوشته شده است و میتواند برای بسیاری راهنما و پنددهنده باشد. کتاب از چهار حکایت با نامهای "نجوای همزاد"، "گوهر شبچراغ"، "چینیهای طمعکار" و "تیتی" تشکیل شده است. در قسمتهایی از "نجوای همزاد" میخوانیم: او میگفت: "سیاه نیندیش! کنار من باشی، تازه سر حال و سپید خواهی شد! تازه جوان و شاداب خواهی شد... و من کنار او ماندم... من کنار او شکفتم، شاد شدم.. حق با او بود، حق با سهراب: "جور دیگر باید دید! چشمها را بیاد شست!..." تا وقتی که کسی یا چیزی را داریم، متوجهی ارزش آن نیستیم... همین که از دستش دادیم، به ارزش حقیقیاش پی میبریم...".