هرچه زمانه به پیش میتازد، جامعه روابط پیچیدهتری پیدا میکند و در این روابط پیچیده، مسائل؛ حوادث؛ پدیدهها و پدیدارها از پیچیدگی بیشتری و از وضعیت پر ابعادتری برخوردار میگردند، یعنی هیچ مسئله اجتماعی را نمیشود پیدا کرد که امروزه فقط دارای یک بعد باشد و دارای یک ماهیت. فی المثل ماهیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. همه مسائل امروزه بهگونهای هستند که بهرغم تفاوتهایی که از نظر ماهوی دارند، ولی در این نقطه مشترک هستند که همگی دارای ابعاد مختلف اجتماعی از حیث سیاسی، اقتصادی، فرهنگی هستند. پارهای از مسائل ماهیتا سیاسی هستند، ولی ابعاد فرهنگی اقتصادی، دینی، بینالمللی، محیط زیستی و... هم، برای آنان وجود دارد و یا ماهیت اقتصادی دارد و از ابعاد دیگری نیز برخوردار است. این وضعیت جامعه امروزی است و هرچه زمانه به جلوتر برود، این تداخل و تراکم ابعاد در یک مسئله بسی بیشتر، اساسیتر و مهمتر میشود. این برخورداری از ابعاد مختلف را هم نباید به مثابه یک امر غیر مهم تلقی کرد. از آنجا که ابعاد مختلفی برای یک مسئله وجود دارد و این ابعاد بر مسائل دیگر دارای بازتابهایی هستند و افزون بر آن، خود مسئله هم، چون دارای ابعادی است، با مجموع آن ابعاد دیده شود، لذا اگر از بعدی و یا ابعادی نسبت به یک موضوع غفلت کنیم، در حقیقت ما قدرت و توانایی پرداختن به آن مسئله، تحلیل و بهرهگیری از آن مسئله را نخواهیم داشت. اگر مشکلی هست، حل آن مشکل، اگر نیاز به برنامهریزی دارد، فقدان برنامهریزی نسبت به آن، بهدلیل آن است که نشناختهایم. مشکل مواجه با مسئله برای ما، از خاستگاه فرهنگ دین یا خاستگاه علمی تربیتی آن، فقدان برنامهریزی است که تأثیر خودش را بر وضعیت اجتماعی باقی میگذارد. این یک واقعیت است. با توجه به این حقیقت، امروزه دانشهای بینارشتهای از اهمیت زیادی برخوردارند، یعنی یک دانشمند رشتهای خاص، نباید به تنهایی به سراغ تحلیل و تبیین یک پدیده برود، بلکه باید از دانشهای دیگری هم استفاده کند و برای پرداختن به ابعاد آن مسئله و آنچه میتواند دانشها را به همدیگر مرتبط کند. این دانشهای بینارشتهای، در حقیقت قدرت تحلیل و تبیین جامع و کاملی از یک پدیده را میتوانند برعهده بگیرند. طبیعتا در هر مطالعهای، یک دانش اصلی وجود دارد و یک مطالعات بینارشتهای که ضمیمه به آن دانش اصلی میشود. اگر یک مسئله اجتماعی است، جامعهشناسی به صحنه میآید، به اضافه بینارشتهای، ابعاد دیگر مسئله را بررسی میکند. اگر یک مسئله سیاسی است، دانش سیاسی به میدان میآید و با کمک گرفتن و بهره جستن از دانشهای بینارشتهای به تحلیل ان می پردازد. دین، امروزه به صحنه اجتماع آمده است و با مسائل مختلفی مواجه شده است. دین اگر بخواهد توفیقی به دست بیاورد، حالا خواه این توفیق در ساحت تبیین نسبت به یک مسئله از حیث کلامی باشد، یا تبیین و تحلیل روانشناختی و تربیت اسلامی نسبت به یک مسئله باشد، یعنی تحلیل تربیتی نسبت به یک مسئله و خواه ارائه دستورهای لازم بایدها و نبایدهای حقوقی فقهی در ارتباط با یک موضوع، یا موضوعات مختلف در جامعه باشد؛ دین اگر بخواهد به صحنه بیاید، نمیتواند از مطالعات بینارشتهای خود را دور نگه دارد و در عین حال بتواند از توفیق کافی برای کار ویژه خود برخوردار باشد. این کار ویژه دینی هنگامی تحقق پیدا میکند که ما در یک مرحله پیشینیتر از مطالعات بینارشتهای نسبت به مسائل امروزی و مسائل اجتماعی برخوردار شویم و بهره بگیریم و بعد از بهره گرفتن، آنگاه به سراغ دین برویم. این بحث امروزه مطرح است که اگر در گذشته، در مرحله متقدم بر مطالعه دینی، داشتن اطلاعات دینی نسبت به مسائل اجتماعی یا مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی ضرورت داشت، امروزه تأخر مطالعه دینی از مطالعات بینارشتهای و دانشی نسبت به قضایا برای آنکه دین بتواند توفیق بهتری در انجام کارویژههای خود داشته باشد، خیلی بیشتر شده است و به همین دلیل ما اگر بخواهیم حوزه علمیه را در مسیر تحقق وظایف اصلی قرار بدهیم، باید این مطالعات بینارشتهای هرچه بیشتر و گستردهتر برقرار شود. شخصیتی موفق است که از مطالعات بینارشتهای به مطالعات دینی نقد بزند. حقوقدانی امروز در ارائه نظام حقوقی اسلامی موفقیت دارد که یک مسئله را از زوایای مختلف بتواند تفسیر کند و بشناسد.