آلبرتو منگوئل می نویسد تا آنجا که می توان گفت، انسان ها تنها گونه ای هستند که به نظر می رسد جهان از داستان ها برای آنها ساخته شده است. ما کتاب جهان را به شکلهای مختلف میخوانیم: ممکن است مسافری باشیم که مانند زائرانی که به سوی روشنگری میروند در صفحات آن پیش میرویم. ما ممکن است گوشه نشین باشیم و از طریق خواندن به برج های عاج خودمان عقب نشینی کنیم. یا ممکن است کتابهایمان را مانند کرمهای حفاری ببلعیم، نه برای بهرهمندی از حکمت آنها، بلکه صرفا برای اینکه خودمان را با کلمات بیشمار پر کنیم. نویسنده پرفروش «تاریخ خواندن» و «کتابخانه در شب» با ظرافت کامل و گستردگی فوقالعاده، زنجیرهای از استعارهها را در نظر میگیرد که خوانندگان و روابط آنها را با متنی که جهان است در چهار گستره توصیف کرده است. هزاره ها با چهره هایی آشنا و متنوع مانند دن کیشوت و دانته زائر که ما را از اعماق جهنم تا درخشش بهشت می برد، و همچنین شاهزاده هملت که از آموختن او فلج شده است، و اما بواری که اشتباه می کند. منگوئل روشهایی را ترسیم میکند که شخصیتهای ادبی و تفاسیر آنها هم تغییر نگرش نسبت به خوانندگان و خواندن و هم تصورات تکرار شونده در مورد نقش روشنفکر را منعکس میکنند: "ما موجوداتی را میخوانیم. کلمات را میخوریم. ما از کلمات ساخته شدهایم... از طریق کلمات است که واقعیت خود را شناسایی میکنیم و با کلمات است که خودمان شناسایی میشویم."