الای، شخصیت اصلی رمان ماهی ها پرواز می کنند!، همیشه آن قدر زیرک بوده است که بتواند آدم های باهوش را دست بیاندازد. او هربار که به مدرسه ای جدید می رود، قادر است ناتوانی اش در خواندن را با پرت کردن حواس دیگران به چیزی دیگر پنهان کند. اما کمک گرفتن از دیگران او را می ترساند؛ اصلا مگر می شود بیماری خنگی را درمان کرد؟ با این حال، معلم جدید او آقای دانیلز، کودکی خلاق و باهوش را زیر نقاب این دختر دردسرساز می بیند. با کمک او، الای یاد می گیرد تا کمتر به خودش سخت بگیرد و متوجه می شود که بیماری دیسلکسیا [خوانش پریشی] نباید مایه ی شرمساری او باشد. الای با به دست آوردن اعتماد به نفسش، جرأت خود بودن را پیدا می کند و جهانی سرشار از فرصت ها به رویش گشوده می شود. شخصیت اصلی این رمان می فهمد که برچسب های اجتماعی نمی توانند او[و آدم های دیگر] را محدود کنند و اینکه ذهن های برتر، همیشه مانند هم فکر نمی کنند. لیندا موللی هانت، رمانی سرشار از احساسات و نویدبخش را به خوانندگان عرضه می کند که با هرکسی که در طول عمر خود، به این فکر کرده است که به خاطر یکسان نبودن با بقیه، دچار مشکل است، ارتباط برقرار می کند.