رمان جنجال برانگیز کارلوس فوئنتس با نام رمان پوست انداختن، که در سال 1968 برای اولین بار منتشر شد، داستان چهار نفر را روایت می کند که در روز یکشنبه ی قبل از عید پاک، با اتومبیل از مزیکوسیتی به مقصد شهر وراکروز به راه می افتند. فرانس، راننده ی این اتومبیل، در گذشته طرفدار حزب نازی بوده است و معشوقه ی مکزیکی اش، ایزابل و همچنین خاویر، شاعری بااستعداد اما ناموفق و همسر کج خلقش، او را در این سفر همراهی می کنند. اما شخصیت پنجمی هم وجود دارد و آن راوی داستان است. از طریق این شخصیت است که متوجه می شویم همه ی این افراد به دنبال یافتن ارزش و هدفی راستین در زندگی خود هستند: عشق برای الیزابت، خلق یک اثر برای خاویر، تجربه برای ایزابل و رستگاری برای فرانتس.