یک شرط بندی بین دو تن از خدایان یونانی با نام های هرمس و آپولو، به بخشیدن ذهن و زبان بشر به چند سگ که در حال سپری کردن شب در یک کلینیک دامپزشکی در تورنتو هستند، منجر می شود. این گروه سگ ها، که به یک باره قادر به اندیشیدن به افکاری بسیار پیچیده تر شده اند، به دو گروه با نظراتی متضاد تبدیل می شوند: گروهی به مقاومت در برابر شیوه های جدید تفکر برمی خیزد و همان شیوه های قدیمی سگی را ترجیح می دهد؛ و گروه دیگر که با آغوش باز به استقبال تغییرات می رود. خدایان از بالا تماشاگر قدم گذاشتن این سگ ها به دنیایی ناآشنا هستند و ایجاد تفرقه به دلیل به وجود آمدن عقاید و احساسات متفاوت بین این موجودات را نظاره می کنند. هر کدام از سگ ها سرنوشت متفاوتی پیدا می کند: ویلی بنجی از خانه ای به خانه ی دیگر می رود، شازده به شعر و شاعری روی می آورد و مجنون، رابطه اش با زوجی مهربان را از یاد برده و باعث عوض شدن مسیر زندگی شان می شود. رمان آندره الکسیس، نگاهی هیجان انگیز و تأثیرگذار بر خوبی ها و بدی های فهم و خودآگاهی انسان ارائه می کند. رمان پانزده سگ که به جای خود، هم آرامش بخش و فریبنده است و هم ویران کننده و نامتعارف، نشان دهنده ی این است که می توان در ژانری قدیمی، خلاقیت و نوآوری های بکری وارد کرد.