تصور کنید می توانستید بارها و بارها زندگی کنید تا اینکه شیوه ی درست آن را بیاموزید. در شبی سرد و برفی در سال 1910، ارسلا تاد، سومین فرزند یک بانکدار انگلیسی ثروتمند، به دنیا می آید. متأسفانه، او قبل از کشیدن اولین نفس، می میرد. دقیقا در همان شب سرد و برفی، ارسلا تاد با گریه ای که نشان دهنده ی سلامتی اوست، زندگی ای را آغاز می کند که بسیار عجیب و غیرمعمول خواهد بود. او همچنان که بزرگ می شود و رشد می کند، به دفعات و به صورت مکرر، به شیوه های مختلفی جان خود را از دست می دهد. روشن است که تاریخ (و البته کیت اتکینسون) برای او خواب هایی دیده اند: تقدیر ارسلا، چیزی کمتر از سرنوشت یک تمدن ندارد. رمان زندگی پشت زندگی، بسیار خلاقانه، دارای طنزی سیاه و به شکل حیرت آوری گزنده است و اوج نبوغ و تکامل کیت اتکینسون را به نمایش می گذارد؛ نویسنده ای که تاریخ و زمان را به بازی می گیرد و داستانی به مخاطب عرضه می کند که به دلیل صراحت و ایجاد حسی بی پایان از رضایت در خواننده، بسیار هیجان انگیز است.