در یک بعد از ظهر بارانی، اتیین ولارد، که در حال جابه جا کردن بار کتاب به مغازه اش است، با دختری کوچک به اسم ایوا تصادف می کند. ولارد که از عذاب وجدان در رنج است، به بیمارستان ایوا رفته و درحالی که دخترک در کما به سر می برد، برایش قصه هایی می خواند. او همچنین مادر ایوا، ترس را ملاقات می کند؛ مادری مجرد و با مشکلات فراوان که آرزویش این است که دور از همه ی اتفاقات پیرامون، تنها باشد. هنگامی که ایوا از کما بیرون می آید، هر سه ی این شخصیت ها درمی یابند که زندگی شان برای همیشه تغییر کرده است. رمان ژرف و تکان دهنده ی پیر پژو به زندگی، دوران کودکی، تنهایی و آموختن پذیرش و درک تفاوت ها می پردازد.