کنترل کنندگان جهان در آینده ای بسیار دور، جامعه ای آرمانی خلق کرده اند که تمامی اعضای آن، به واسطه ی استفاده ی هوشمندانه از مهندسی ژنتیک، شست وشوی مغزی، روابط جنسی و مواد مخدر، مشتریانی راضی و خشنود هستند. به نظر می رسد در این جامعه، تنها شخصیتی به اسم برنارد مارکس است که فکر و خیال رهایی از این اجتماع را در سر می پروراند. شاید رفتن به یکی از معدود جوامع کوچک باقی مانده، بتواند علاجی بر پریشانی و آشفتگی مارکس باشد؛ جوامعی استثنایی که در آن ها هنوز زندگی غیرآرمانی به شیوه ی گذشته در جریان است. رمان دنیای قشنگ نو، از شمار آرمان شهرها (یوتوپیاها) است اما یوتوپیای منفی و بدبینانه (پاد آرمان شهر). هاکسلی در فانتزی طنزآلود و تخیلی خود، اختراع و ابداع بسیاری از چیزها را پیش بینی کرد، که همگی آن ها به حقیقت پیوسته اند. رمان دنیای قشنگ نو، داستانی بدیع، آینده نگر و به یاد ماندنی ترین شاهکار هاکسلی است و تصویری بسیار نزدیک به واقعیت از شرایط کنونی زندگی انسان ها ارائه می کند.