رمان میوه ی خارجی، با پیگیری ماجرای زندگی لوتی سوییفت و سلیا هولدن در محله ای کوچک در دهه ی 1950 آغاز می شود. لوتی به همراه خانواده ی سلیا زندگی می کند و با او مثل خواهر سلیا رفتار می شود، اگرچه مردم محله، چنین رفتاری با او ندارند و او را چیزی که واقعا هست، در نظر می گیرند. زندگی این دو دختر به طور کامل به هم گره خورده است و آن ها همه ی کارهای خود را با هم انجام می دهند؛ تا اینکه سلیا خانه را به مقصد لندن ترک گفته و مرد آرزوهایش را ملاقات می کند. با برگشت سلیا به خانه، حضور نامزدش، گای، تمام خاطرات و روابط دوست داشتنی لوتی را تهدید می کند. سپس داستان به 50 سال بعد و زندگی شخصیتی به نام دیزی پرش می کند. زندگی این زن به شکلی مطلوب در حال سپری شدن است تا این که شریک زندگی اش تصمیم می گیرد آن ها را ترک کند، چرا که از عهده ی زندگی با وجود یک بچه برنخواهد آمد. پس از این اتفاق، دیزی تلاش می کند تا زندگی خود را جمع و جور کند و در همان محله ی کوچک لوتی و سلیا، مشغول کار در سرای آرت دکو می شود. این اتفاق باعث گره خوردن زندگی این شخصیت ها شده و خیلی زود، گذشته و حال درهم می آمیزند.