"افرا یا روز می گذرد" اثری است متفاوت از "بهرام بیضایی" که بر خلاف سایر نمایش نامه های او، شخصیت های داستان به زبان محاوره به گفت و گو می پردازند. اثر از صحنه پردازی ویژه ای برخوردار بوده و شیوه ی صحنه پردازی که حاکی از نگاه خاص "بهرام بیضایی" است، به گونه ای چندمنظوره است. افرا که با خواهر و برادر کوچک تر و مادر پیرش زندگی می کند، سال هاست که پدرش را از دست داده. از قرار معلوم افرا و پسرعمویش قرار ازدواج داشته اند اما از پسرعمو خبری نیست که نیست. تنگ دستی و اضطرار مالی، سبب شده تا مادر افرا برای زنی به نام خانم شازده کار کند. دیری نمی پاید که خانم شازده به افرا هم پیشنهاد کار می دهد و او باید به شازده چلمن میرزا که پسر خانم شازده است، درس بدهد. با ورود افرا به خانه ی خانم شازده، شخصیت های دیگری هم به نمایش اضافه می شوند و گره ی تازه ای در داستان ایجاد می شود. از جمله ی این شخصیت ها حمید شایان است که یک دوچرخه ساز بوده و شیفته ی افرا شده است و دیگری سرکار خادمی است که به تازگی بازنشست شده و با بحران معنای زندگی پس از بازنشستگی مواجه است. شازده چلمن میرزا که افرا مسئولیت تدریس به او را برعهده دارد، از نظر سنی بالغ است اما رشد عقلی نداشته و آنچه خواننده را شگفت زده می کند، پیشنهاد خانم شازده برای ازدواج افرا با شازده چلمن میرزاست. داستان "افرا یا روز می گذرد" از نظر زمانی و مکانی در وضعیت مشخصی قرار ندارد اما جزییات به کار رفته در آن، همبستگی زیادی با زندگی حقیقی داشته و مخاطب را با چینش خاص وقایع افسون می کند.