"سهراب کشی" اثری است در قالب نمایش نامه که "بهرام بیضایی" آن را با تکیه بر داستان رستم و سهراب، از شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی به رشته ی تحریر در آورده است. قصه ی نبرد پدر و پسر معروف شاهنامه، یکی از داستان هایی است که توجه بسیاری از نویسندگان آثار نمایشی را به خود جلب کرده و درام نویسان متعددی به صورت اقتباسی، اقدام به نوشتن نمایش نامه از داستان نبرد رستم و سهراب نموده اند. اما قلم "بیضایی" چیز دیگر است و روایت او، صلابتی دوچندان به این داستان حماسی و تراژیک بخشیده است. داستان زیبای رستم و سهراب قصه ای است که سرآغاز آن به علاقمند شدن رستم، پهلوان ایرانی، به دختر شاه سمنگان یعنی تهمینه بر می گردد. حاصل عشق رستم و تهمینه، پسری است به نام سهراب که بر و بازوی پدر را به میراث برده است. سهراب جوان در صدد ملاقات با رستم، از جانب تورانیان به ایران می آید و این دیدار به آن صورتی که باید، پیش نمی رود. رستم برای کمک به لشکر ایران و مقابله با تورانیان از سیستان رهسپار میدان جنگ می شود و در آنجا نبردی میان پدر و پسر صورت می گیرد. جنبه ای که "بهرام بیضایی" در نمایش نامه ی "سهراب کشی" مورد توجه قرار داده، آگاه بودن رستم به وجود پسری است که به هر طریقی او را به هویت خود راهنمایی کرده و به این شکل بعد دیگری از تراژدی این داستان برجسته می شود. "بیضایی" نیز به ابهام موجود در پایان این قصه وفادار مانده اما اثر را به صورتی به نگارش درآورده که گویی پشت صحنه ای از اتفاقات اصلی قصه است. آنجا میدان جنگ بود و اینجا میدان محاکمه؛ اما آیا این قصه ی محاکمه ی پدر است یا پسر؟