مردی به نام سامی مانتجوی، با گذر از فقر و گذشته ای گنگ و مبهم، به هنرمندی قابل تبدیل شده و عکس هایش در گالری مشهور تیت در بریتانیا به نمایش درمی آیند. سامی با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم، به اسارت درآمده، با شکنجه تهدید شده و در سلولی تاریک و نمور زندانی می شود. با پیشروی داستان، او به مانند مردی از مرگ برگشته، از سلول خود سربرآورده و بی کرانگی را در دانه ای شن و جاودانگی را در لحظه ای کوتاه می بیند. سامی که رنج سال های اسارت، او را دگرگون ساخته، شروع به درک چیستی انسان کرده و درمی یابد که انتخاب هایش از او چگونه فردی ساخته اند. او تصمیم به یافتن لحظه ای می گیرد که در آن، بار انتخاب هایش، او را از داشتن آزادی و اراده محروم کرده است. رمان سقوط آزاد، اثر ویلیام گولدینگ، تحلیل و بررسی زندگی یک انسان است و تنش مستمر و حل نشدنی بین عقلانیت و جهالت، و بین روح و کالبد را در زندگی سامی به تصویر می کشد؛ تنشی که آگاهی شخصیت اصلی داستان از محدودیت های هنر در ارائه ی واقعیت، تمامی الگوسازی ها و توضیحات ذهن از پدیده ها را تحت تأثیر شدید خود قرار می دهد. رمان سقوط آزاد با حسی از یک وضعیت ناسازگار با تفاسیر دینی یا مادی گرایانه از دنیا و واقعیت، داستان جذاب خود را به مخاطب عرضه می کند.