رمان زنی با موهای قرمز، اثر نویسنده ی برنده ی جایزه ی نوبل و خالق کتاب های پرفروشی چون «برف» و «نام من سرخ»، داستانی درباره ی پدرها و پسرها و آرزوهای آن هاست. یک چاه کن و شاگرد جوانش در شهری در حومه ی استانبول، استخدام شده اند تا در دشتی بی حاصل و خشک، آب پیدا کنند. با تلاش آن ها برای مبارزه با گرمای طاقت فرسا و حفاری های بی نتیجه، بین این دو نفر رابطه ای پدر و فرزندی شکل گرفته که برای هر دویشان تازگی دارد،هم برای استاد میان سال و فقیر و هم برای پسری از طبقه ی متوسط که پدرش را از زمان متهم شدن به فعالیت های خرابکارانه ی سیاسی ندیده است. با گذشت زمان، این دو نفر به هم اتکا و وابستگی پیدا کرده و گفت و گوهایی بینشان شکل می گیرد که نشان دهنده ی بینش های متفاوتی به جهان است. اما پسرک در محله ی کناری، جایی که برای استراحت و خرید مایحتاج به آن سرمی زنند، کسی را می بیند که تمام ذهنش را درگیر خود می کند. زنی با موهای قرمز، عضو یک گروه تئاتر سیار، چشم پسر را گرفته و به نظر می رسد که کشش میان آن دو، دوطرفه باشد. همه چیز خوب و طبق روال پیش می رود تا این که در نتیجه ی سهل انگاری و حواس پرتی پسر، حادثه ای ناگوار برای چاه کن اتفاق افتاده و پسرک، مجبور به فرار به استانبول می شود. رمان زنی با موهای قرمز، حکایتی زیباست درباره ی خانواده و عشق، شرق و غرب، سنت و مدرنیته و توسط یکی از بهترین داستان سرایان حال حاضر به رشته ی تحریر درآمده است.