ایتان آلن هاولی، شخصیت اصلی آخرین رمان اشتاین بک، به عنوان فروشنده در خواربارفروشی ای کار می کند که زمانی خانواده اش صاحب آن بود. ایتان، دیگر به طبقه ی اشرافی منطقه ی لانگ آیلند تعلق ندارد و این موضوع، همسرش را نگران و بی تاب کرده و فرزندان نوجوانش را در آرزوی وسایل و سرگرمی های خارج از توان او نگه داشته است. اما یک روز، ایتان تصمیم می گیرد تا از معیار های وسواس گونه و دقیق اخلاقی خود فاصله بگیرد. رمان در دهه ی 1960 در آمریکا می گذرد و داستان، مرز باریک بین صداقت در زندگی شخصی و در اجتماع را مورد کنکاش قرار می دهد. رمان زمستان به عنوان یکی از شناخته شده ترین پژوهش های روشن گرانه درباره ی اوضاع و احوال زندگی در برهه ای از زمان در آمریکا به حساب می آید. اتفاقات داستان، پیرو الگوی خاص و مشخصی نبوده و پایان بندی آن نیز اصلا قابل پیش بینی نیست. اشتاین بک در رمان زمستان، حس تعلیق را برای مخاطب حفظ کرده و مسئولیت های انسانی از قبیل مسئولیت در قبال دوستان، زیردستان، فرزندان و خویشتن را مورد واکاوی قرار داده و درنهایت، قضاوت و تجزیه و تحلیل را به مخاطب سپرده است.