افراد با خون سرخ، رعیت به حساب می آیند و تحت حاکمیت خون نقره ای هایی هستند که ابرقدرت هایی خداگونه دارند. در نظر دختری سرخ خون و هفده ساله به نام مر بارو که در فقر زندگی می کند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و شرایط بهتر نخواهد شد. همین گونه هم هست، تا این که مر خود را مشغول کار در قصر نقره ای می یابد. او که در این محل با دشمنان خونی اش احاطه شده، درمی یابد که علی رغم خون سرخش، دارای قدرتی مرگبار و ویران کننده است. قدرتی که تهدید کننده ی تعادل ایجاد شده میان قدرت هاست. خون نقره ای ها که از قدرت مر بسیار در هراس اند، او را از انظار عمومی پنهان کرده و وانمود می کنند که او، شاهزاده ای نقره ای است که برای مدت ها گم شده بوده و اکنون با شاهزاده ای خون نقره ای نامزد کرده است. اگرچه مر می داند یک حرکت اشتباه، منجر به مرگ وی خواهد شد، به صورت پنهانی به یک گروه مقاوت نظامی به نام گاردهای سرخ کمک می کند تا رژیم نقره ای را سرنگون سازند. اما او در دنیایی سرشار از خیانت ها و دروغ ها زندگی می کند و وارد بازی خطرناکی شده است.