عشق هیچ وقت آسان نیست-به خصوص زمانی که نامزدتان، مهاجری غیرقانونی است که برای بار دوم توسط قاچاقچیان جنسی ربوده شده است. اما شانس در خانه ی نامزد زن ربوده شده را زده و کارآگاه خبره و باهوش، کمال کایانکایا، مسئولیت پرونده را به عهده گرفته است. او که پدرش زباله جمع کنی ترک تبار بوده است، اطلاعاتی از زندگی در حاشیه ی ناخوشایندترین شهر آلمان، فرانکفورت، دارد. کایانکایا به زیر پوست این شهر می رود، جایی که حاکمیت قانون هیچ معنایی نداشته و برای پلیس، هیچ اهمیتی ندارد که کسی زنده بماند و یا بمیرد. رمان مرد است و قتلش، آقا کمال!، سرشار است از کاراکترهای فراموش نشدنی، گفت وگوهای هوشمندانه و خلاق و جزئیاتی بسیار دقیق و استادانه. اما توصیفات خارق العاده ی آرژونی از سیاست های نژادی در اروپای معاصر، ملی گرایی های پوچ و بی معنی و بی عدالتی های اجتماعی است که رمان های این نویسنده را از سایر آثار ادبی، متمایز ساخته است.