ژان لویی فورنیه انتظار این را نداشت که کودکی معلول داشته باشد. اما دو فرزند معلول نصیب او شد. رمان کجا می ریم بابا؟، داستان تأثیرگذار تلاش ها و مشکلات پدری شجاع است که سعی دارد تا زندگی بهتری برای ماتیو و توماس بسازد؛ دو پسری که از معلولیت های شدید جسمی و ذهنی رنج می برند. فورنیه، زندگی ای که تصور می کرد با فرزندانش داشته باشد را به خاطر می آورد اما پسرانش هیچ وقت به معنای واقعی کلمه، بزرگ نخواهند شد و او در سوگ تمامی رویاهایش نشسته است. او پدری متعهد است، اما از مواجهه با محدودیت ها و آستانه ی عشق ورزیدن به فرزندانش ابایی ندارد،زمان های بی شماری که یأس و ناامیدی او را فراگرفته و هیچ نور امیدی در افق زندگی اش نمی بیند. ماتیو و توماس، خیلی کم می توانند با سایرین ارتباط برقرار کنند و هرکدامشان به ترتیب، عباراتی ثابت و یکسان را تکرار می کنند، مانند «رمان کجا می ریم بابا؟»