شکارچی و افسر سابق ارتش، ستوان توماس گلان، در کلبه ای جنگلی به همراه سگ وفادارش، آسوپ، زندگی می کند. توماس پس از دیدار با ادواردا، دختر یکی از تجار در شهری نزدیک، بسیار شیفته و عاشق می شود، اما نه او و نه ادواردا قادرند تا عشق دیگری را نسبت به خود درک کنند. گلان که تحت فشار جامعه و مردم محل زندگی ادواردا قرار گرفته، قبل از ترک آن محل، درگیر چندین و چند اتفاق تراژیک می شود. کنوت هامسون در رمان شگفت انگیز خود به نام پان، تحلیلی غزل گونه و تأثیرگذار از عشق و نقاط تاریک ذهن بشر به مخاطب خود عرضه کرده است. قدرت و استعداد کم نظیر نثر هامسون در رمان پان هویداست و خوانندگان این اثر، پس از آشنایی با شخصیت های داستان، تا مدت ها جزئیات و فراز و فرودهای زندگی آن ها را از یاد نخواهند برد.