کتاب شنبه، رمانی استادانه است که داستانش در یک روز از فوریه ی 2003 اتفاق می افتد. هنری پرون، مردی خوشبخت است؛ یک جراح مغز و اعصاب موفق که رابطه ی بسیار خوبی با همسر و فرزندانش دارد. هنری از روز تعطیل خود در خانه ی بزرگش در مرکز لندن لذت می برد و همان آرامشی را تجربه می کند که در اتاق عمل با اوست؛ گرچه جهان خارج از بیمارستان، خیلی آرام و قابل پیش بینی نیست. جنگی قریب الوقوع با عراق در پیش بوده و از زمان حملات به نیویورک و واشنگتن در دو سال پیش، یأس و بدبینی گسترده ای جامعه را فرا گرفته است. زندگی پرون در صبح این شنبه ی به خصوص، کاملا تغییر کرده و غیرعادی می شود. او پس از دیدن چیزی عجیب در آسمان اول صبح، به همراه همکارش به بازی اسکواش روزانه اش می رود و تلاش می کند تا از صدها هزار تظاهرات کننده ی معترض به جنگ اجتناب کند. وقوع حادثه ای جزئی برای ماشین، او را مجبور به مواجهه با خلافکاری خرده پا می کند. تشخیص پزشکی پرون این است که این خلافکار از مشکلاتی عمیق و پیچیده رنج می برد اما خلافکار اعتقاد دارد که پرون او را تحقیر کرده و همین موضوع، باعث به وجود آمدن عواقب عجیب و خشونت آمیزی می شود. پرون در روزی که مانند هیچ یک از روزهای سابق عمرش نیست، باید برای زنده نگه داشتن خانواده اش، تمام مهارت های خود را به کار گیرد.