آبیلن تاکر، احساس تنهایی و طردشدگی می کند. پدرش او را سوار قطار کرده تا زمانی که خودش مشغول کار بر روی راه آهن است، آبیلن، تابستان را در کنار دوستی قدیمی سپری کند. آبیلن که وسایل بسیار کمی همراه خود دارد، در مانیفست در ایالت کانزاس از قطار پیاده می شود تا درباره ی کودکی پدرش اطلاعاتی به دست آورد. آبیلن که داستان های زیادی درباره ی مانیفست شنیده، با دیدن این محله ی قدیمی که اکنون متروک و بی امکانات شده، بسیار ناامید می شود. اما پس از یافتن جعبه سیگاری پنهان شده و پر از یادگاری های قدیمی، از جمله نامه هایی که در آن ها نام جاسوسی به نام رتلر ذکر شده، ناامیدی اش خیلی سریع جای خود را به شور و هیجان می دهد. این نامه های اسرارآمیز، آبیلن و دوستان جدیدش، لتی و روثان، را به ماجراجویی ای شگفت انگیز و پیگیری ماجرای آن جاسوس رهسپار می کند. آبیلن درمی یابد که تاریخ مانیفست سرشار از اسرار و شخصیت های متنوع و مرموز است-و با آشکار شدن هر کدام از این اسرار، شخصیت اصلی داستان شروع به در هم تنیدن داستان خود در تار و پود این شهر می کند.