رمان هیولایی صدا می زند، داستانی عمیقا تکان دهنده و با طنزی تاریک درباره ی زندگی یک پسر، مادر بسیار مریضش و البته مهمانی عجیب و سرزده است. در ساعت دوازده و هفت دقیقه ی نیمه شب، کانر سیزده ساله از خواب بیدار می شود و هیولایی را بیرون پنجره ی اتاقش می بیند. اما این هیولایی نیست که کانر انتظارش را می کشیده-او منتظر هیولای کابوس هایش بود؛ کابوس هایی که از زمان شروع درمان مادرش، تقریبا هرشب به سراغ او می آیند. هیولای درون حیاط پشتی خانه ی کانر، متفاوت، وحشی و مربوط به زمان های کهن است. این موجود، چیزی ترسناک و خطرناک از کانر می خواهد. با پیشروی داستان معلوم می شود که هیولا برای یافتن حقیقت نزد کانر آمده است. پاتریک نس با نوشن رمان هیولایی صدا می زند به یاد ماندنی، داستانی جذاب درباره ی شرارت، فقدان و هیولاهای واقعی و تخیلی به مخاطبین خود ارائه کرده است.