داستان رمان بازی بی گناهان، در شهری دائما تحت حفاظت می گذرد و چگونگی اتفاق افتادن رویدادهایی واقعی در سال 2002 را توصیف می کند. گروهی از افراد، خویشاوندان و دوستانی که همگی در قتل زنی دست داشته اند، تلاش می کنند تا این اتفاق را حادثه ای خانگی جلوه دهند. داستان در بخش های کوچک و در قالب تکه خبرهای روزنامه به همراه گفته های شاهدین و یادداشت های شخصی روایت می شود. همه شواهد و مدارک را قاضی پرونده جمع آوری می کند که پیکر قربانی، ذهن او را بسیار به خود مشغول کرده است و هیچ منفعت قانونی یا شخصی در این پرونده برایش وجود ندارد. داستان کتاب به صورت اول شخص نقل می شود و خوان مانوئل، قاضی پرونده، و یا دوست دوران کودکی اش، یورگ ریتر، آن را روایت می کنند. در جای جای داستان، عناصر جالب و درخور توجهی چون سرود به سبک یونانی دوستان قربانی بر سر جنازه ی او، به چشم می خورد.