ژنرال ویلیام شرمن در سال 1864 و بعد از به آتش کشیدن آتلانتا، ارتش شصت هزار نفری اش را از طریق جرجیا به سوی دریا برد و سپس به مقصد کارولینای جنوبی و شمالی لشگرکشی کرد. ارتش او با نیروهای موتلفه وارد جنگ شد و پس از شکست دادن آن ها، به غارت زمین ها، مزارع جنوبی و گله های گاو و گوسفند پرداخت. این ارتش، شهرها را یکی پس از دیگری به ویرانی کشید و جمعیتی از سیاه پوستان آزاد شده و پناه جویان سفیدپوست را در آن ها ساکن کرد تا این که جامعه ای پرخطر متشکل از طبقه های اجتماعی بسیار متفاوت-از افراد کاملا بی چیز گرفته تا ثروتمندان و پیروزان میدان نبرد-به وجود آمد. خلق داستانی چنین مستحکم و پراحساس، فقط از عهده ی رمان نویسی چیره دست و بزرگ چون ادگار لارنس دکتروف برمی آید. رمان پیش روی با سبک روایی مسحورکننده ی خود، به سرگذشت زندگی های بی شماری می پردازد که در خلال خشونت های کشوری درگیر در جنگی داخلی به کام مرگ کشیده شدند. دکتروف با نوشتن این اثر، دنیایی معلق و داستانی به یادماندنی آفریده که به شکل حیرت انگیزی یادآور مشکلات و مسائل اتفاقات حال حاضر است.