در اکثریت قریببهاتفاق نظامهای دموکراتیک نیز، احساس و عاطفه و همدردی، نوعی فریبکاری است… نوعی اهمیتدادن به مسائل مهم خود نظام آنهاست. احساس و عاطفه یا از راه قانون سازماندهی شده است و یا از طریق منافع نظام. سران دموکراتیک هم گریه میکنند، همچنانکه «بیل کلینتون» و «جورج بوش» و «آنگلا مرکل» و «تونی بلر» برای رویدادهای ساده گریه کردند؛ اما آیا آنها برای رخدادهای مهم زندگی ملتها و برای مشکلات مهم بشریت اشک میریزند؟ برای ویرانی محیط زیست و نابودی اقتصاد جهان و یتیمکردن هزاران کودک و بیخانمانکردن هزاران خانواده گریه میکنند؟ شاید هم گریه کنند، ولی چقدر میتوان حقیقت این گریهها را باور کرد؟!