نفرینی که بر ادیپوس نهاده شده در این درام کلاسیک به نام "آنتیگونه" اثر "سوفوکلس" ، آهسته در فضای داستان چرخ می زند و نسل جوانتر آن را آزار می دهد. "آنتیگونه" ، دختر سرکش ادیپ و ژوکاسته، یک قهرمان غیر متعارف است که به خون خواهی برخاسته و عقاید خود را چنان علیه پادشاه تبس برمی انگیزد که تعداد اندکی از آسیب او مصون می مانند. سرسخت و مصمم اما در عذابی که به آن محکوم است ، "آنتیگونه" قدرت درونی خود را در جای جای این داستان به تصویر می کشد. "آنتیگونه" یک قهرمان واقعی است. او برای آنچه به آن اعتقاد دارد ایستادگی می کند ولی با یک وضعیت غامض و دشوار روبرو می شود. قانون بشر و کلام پادشاه ، می طلبد که بدن برادرش بدون هیچ گونه حق تشییع جنازه ای در فضای باز دفن نشده و در معرض حیوانات وحشی قرار گیرد. از نظر شاه کرئون ، این یک عدالت نمادین برای یک خائن و یک شورشی است ، اما قوانین خدا و حکم ذهنی "آنتیگونه"، ایجاب می کند که او به او حق مرگی بدهد که لیاقت همه ی مردان است. او بدن را دفن می کند و با عواقب این جنایت روبرو می شود. "آنتیگونه" موارد قانون و اخلاقی را مطرح می کند که امروزه به همان اندازه که بیش از دو هزار سال پیش بود ، ارتباط پذیر است. فرقی نمی کند که این اولین خوانش مخاطب از نمایش نامه ی "سوفوکلس" باشد یا بیستمین دور آن، در هر صورت "آنتیگونه" چنان مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و احساساتش را به جنبش در می آورد که تعداد کمی از آثار، قدرتی نظیر آن دارند.