داستان از مارکوس سجویک، در مورد نویسندهای است که برای نوشتن داستان وحشت بعدیاش به کوهستان آلپ رفته تا در یک کلبه وسط جنگل تنهایی زندگی کند و بتواند داستانش را بنویسد. این داستان قرار است ترسناکترین داستانی باشد که نویسنده تا امروز نوشته است. توی تنهایی و دورافتادگی این کلبه وسط کوهستان آلپ، نویسنده شروع به نوشتن نامههایی برای ناشرش میکند. قصه نوشته شدن فرانکنشتاین مری شلی به ذهنش فشار میآورد. کم کم متوجه میشود که در این کلبهی دورافتاده به هیچوجه تنها نیست. هیولایی هر شب میآید و به صدای نفس کشیدن نویسنده گوش میدهد. خیلی زود نویسنده چیزهایی میبیند که مطمئن میشود در کلبه تنها نیست.