گوته در مسیر زندگی خلاق، سرگذشت پر فراز و نشیبی داشت. از تولدی دشوار تا وقتی که در سن هفتاد و چهار سالگی چنان به ورطۀ عشقی بی فرجام فروغلتید که بار دیگر همچون دورۀ بیست سالگی به فکر خودکشی افتاد. او نه فقط کودکی مستعد و شاعری محبوب و سیاستمداری بانفوذ، که در تمام زندگی اش انسانی سرگشته، پریشان و دردمند بود؛ پس کوشش برای شادمانی به انگیزۀ اصلی او برای زندگی بدل شد. گوته معتقد بود تحقق خویشتن و زندگی خلاقانه بدون درد و محنت و مخاطره میسّر نیست. از همین روست که می گفت: «انسان مرارت نکشیده راه به جایی نمی برد». گوته این توانایی خاص را داشت که فشارهای روحی را تحمل و آنها را به رشدی خلاق تبدیل کند. شیوه ای که او توانست آلام و آرزوهای خویش را به محرک های خلاق بدل کند، برای خوانندۀ امروزی نیز می تواند سرچشمۀ الهام باشد. انسان های قرن بیست و یکم نیز می توانند از زندگی و آثار گوته الگوی باارزشی برای رسیدن به زندگی خلاق و آموختن هنر زیستن به دست آورند.