یکی دیگر از آثار نویسنده معروف کتاب گتسبی بزرگ با نام زیبا و ملعون این بار داستان تجربه اندوختن جوان های رمانتیک و خام آمریکایی را در بستر جامعه این کشور پهناور بیان می کند. زیبا و ملعون همانند دیگر آثار «فیتز جرالد» در واقع سوگ نامه ای است برای پایان دوران رمانتیک و شروع دورانی که فقط واقعیت های سرکوبگر دارد. در واقع نویسنده در این کتاب از جوانان به نوعی توهم زدایی می کند. «سال١٩١٣ وقتی «آنتونی پچ» بیست و پنج ساله بود، از زمانی که بازی سرنوشت یا روح القدس بیست و پنج سالگی، دست کم به لحاظ نظری، بر سرش خراب شده بود دو سال می گذشت. این بازی سرنوشت کار را تمام کرد، تلنگر آخر، نوعی نهیب فکری، اما در آغاز این داستان، تازه به خود آمده و از مرحله آگاهی جلوتر نرفته است. اولین بار او را در دوره ای می بیند که مدام از خود می پرسد عزت و عقل درست و حسابی دارد یا نه! نازکایی شرم آور و زشت که چون لایه نفت روی آب زلال برکه بر سطح جهان می درخشد، البته این شرایط با مواقعی که خودش را مردی جوان و استثنایی، با فرهنگ و فرهیخته، سازگار با محیط و یک سروگردن بالاتر از همه آشنایانش می بیند، کاملا فرق دارند.»