کتاب دوران تحقیر، تغییری ناگهانی در نویسندگی آندره مالرو به شمار میرود، چون در ماه ژوئن ۱۹۳۴ اظهار کرده بود که مشغول نوشتن رمانی درباره نفت است که در ایران و باکو میگذرد، ولی در ماه اکتبر همان سال به آندره ژید میگوید که مشغول نوشتن رمانی درباره اردوگاههای کار اجباری در آلمان نازی است. در واقع سال ۱۹۳۴ را باید نقطه عطفی در تکامل فکری مالرو دانست. رواج و پیشرفت مرام نازی در آلمان در این دوران مالرو را به همراهی در اقدامی همگانی علیه نازیسم واداشت. او که از سال ۱۹۳۲ به عضویت انجمن نویسندگان و هنرمندان انقلابی درآمده بود با شرکت در گردهمآییهایی پی در پی، برای حمایت از کسانی که در آلمان، نه به خاطر مارکسیست بودن بلکه به خاطر اینکه به شان و حیثیت انسانی ارج مینهادند، شکنجه و آزار میدیدند، بپا خاست…» در بخشی از داستان میخوانیم: «مرد کارمند با چانهاش اشارهای کرد. دو نفر از "اس. آ."ها مرد زندانی را از آنجا دور کردند و بعد "کاسنر" را به طرف میز هل دادند. مرد نازی به او نگاه کرد و پروندهای باز نمود و عکسی از آن برداشت. کاسنر هم مثل همه کسانی که گاه اتفاق میافتد هویت خود را پنهان کنند، چهره دراز شبیه به اسب خود را با فکهای به همفشرده، خوب میشناخت. آیا مرد هیتلری داشت کدام عکس او را نگاه میکرد؟ کاسنر عکس را وارونه میدید. خطری در بین نبود.