گذر زمان برخی نویسندگان را پژمرده می کند اما برخی دیگر را پخته تر و خردمند تر می کند. "ماریو پوزو" جز دسته ی دوم است که در سن هفتاد و شش سالگی پس از یک ربع قرن به بزرگترین موفقیت خود ، "پدرخوانده" ، بازمی گردد تا دومین داستان ماهرانه از زندگی مافیا را با نام "آخرین پدر خوانده" تعریف کند. چشم انداز "ماریو پوزو" در اینجا گسترده تر و بی غرضانه است. دوره و زمانه با روزگار "کورلئونه" ها فرق کرده است. آمریکا از هم پاشیده است و خانواده جدیدی که "ماریو پوزو"در "آخرین پدر خوانده" آفریده و قدرتی سایه وار پشت مافیاست، نیروی گریز از مرکز مدرنیته را احساس می کنند. خانواده اگرچه هنوز در نیویورک مستقر هستند ، اما در وگاس و با پیشرفت رمان در هالیوود پراکنده شده اند. قهرمان اصلی "آخرین پدر خوانده" که در وگاس است تلاش می کند که با سرمایه گذاری در فیلم، آرزوی پدرخوانده را برای مشروعیت بخشیدن به خانواده برآورده کند. اما در دنیای "ماریو پوزو" ، جستجوی قدرت و ثروت ، بی رحمی را می طلبد. کارخانه های رویاپردازی ، چه در وگاس و چه در هالیوود ، در انتقام ، خیانت و خون بیدار هستند. برداشت "ماریو پوزو" از دنیای فیلم بسیار تند است ، اما در اینجا هیچ کاریکاتوری وجود ندارد. زنان و مردان او را می توان با فضیلت و همچنین با رذیلت اغوا کرد تا عمرشان را به دنبال عشق دور بیاندازند. خشونت از دل روایت بیرون می زند و کاراکترها با علم به چیستی جهان ، آن را نه محکوم می کنند و نه تقدیس؛ بلکه شرارت آن را می پذیرند و از شور و زیبایی آن می نوشند. همانطور که در این داستان مسحورکننده ، "ماریو پوزو" خود نیز این کار را می کند و بازی بشریت را در شکوه دیوانه واری بررسی می کند.