از میان زنان شاعر و سینماگر دهۀ چهل شمسی در ایران فروغ فرخ زاد از همه نام آورتر است. او بخش اصلی زندگی کوتاه خود را وقف سرودن شعر و یافتن سبک مناسب و به کارگرفتن زبان گفتار و نزدیک کردن زبان شعر به زبان گفتار کرد و در بخش اندک و پایانی عمر خود به سینما و ساختن فیلم مستند پرداخت. فروغ سی ودو سال عمر کرد. در پانزدهم دی ۱۳۱۳ در تهران متولد شد و در بعدازظهر روز دوشنبه بیست وچهارم بهمن ۱۳۴۵ در حادثۀ رانندگی در خیابان درْوس، در شمال تهران، کشته شد. هشت سال آخر عمرش را در محافل سینمایی و به طور مشخص در ارتباط با «سازمان فیلم گلستان» گذراند، که حاصلش تدوین چند فیلم مستند، بازی در صحنه هایی از فیلم های کوتاه و بلند و ناتمام ابراهیم گلستان و ساختن چند فیلم مستند است. خانه سیاه است بلندآوازه ترین فیلم او است که نامش را به عنوان سینماگر در تاریخ سینمای مستند ایران ماندگار ساخته است. فروغ پس از گذراندن نخستین دورۀ شاعری خود سرودن مجموعۀ اشعار «اسیر» (۱۳۳۱)، «دیوار» (۱۳۳۵) و «عصیان» (۱۳۳۶) در شهریور ۱۳۳۷ به واسطه رحمت الهی و سهراب دوستدار، که با محافل ادبی و هنری تهران محشور بودند، به ابراهیم گلستان معرفی شد تا برایش در «سازمان» فیلم سازی خود کاری در نظر بگیرد. در آن ایام گلستان گروهی از هنرمندان و شاعران و نویسندگان، از جمله مهدی اخوان ثالث، ایرج پزشک نیا، کریم امامی و نجف دریابندری، را در سازمان خود گرد آورده بود و از ذوق و طبایع متمایز آن ها در ساختن فیلم و ترجمۀ متن گفتار فیلم های مستند خارجی استفاده می کرد. خود گلستان دربارۀ «دستگاه تازه ساز» و هم کاران بی تجربه اما مستعدش گفته است: می دانستم که کار فیلم سازی باید با آدم های تازه بچرخد، هر چند باید شروع کرد از صفر... در هر حال من شروع کردم به جمع کردن آدم. بختم بلند بود هر چند در این کار یک کمی قمار می کردم. از آن میان کسی چیزی از هیچ کار فیلم سازی نمی دانست. اما به راه افتادیم. تنها به شوق با کنجکاوی به راه افتادیم، تا هر کس به قدر وسع خویش چیزی شد. («آن جوری که او می گفت عروض کافی نیست، شرف باید»، «دنیای سخن»، شمارۀ ۳۴، مهر ۱۳۶۹)