رمان رویا اثر امیل زولا شانزدهمین جلد از مجموعه ی روگن- ماکار است که داستان آن بین سال های 1860 و 1869 می گذرد. رویا داستان عاشقانه ی ساده ای است از دختر یتیمی به نام آنژلیک که توسط یک زن و شوهری گلدوز ، به نام آقا و خانم هوپر به فرزندی گرفته می شود. آنژلیک شیفته داستانهای مقدسین و شهدا - به ویژه سنت آگنز و سنت جورج است. رویای او این است که توسط یک شاهزاده ی خوش تیپ نجات پیدا کند و تا ابد سعادتمندانه زندگی کند ، درست همانطور که شهدای باکره ایمان خود را پیش از آنکه نجات داده شوند و با عیسی در بهشت ازدواج کنند بر روی زمین به بوته ی آزمایش گذاشتند. رویای او زمانی تحقق می یابد که عاشق فلیسین اوتکور ، آخرین نفر در خانواده ای قدیمی از شوالیه ها ، قهرمانان و اشراف در خدمت مسیح و فرانسه می شود. پدر او ، ، به دلایل شخصی ای که در ادامه ی داستان آورده می شود با ازدواج آنها مخالفت می کند. آنژلیک بیمار می شود و ... با انکه رویا در ظاهر شبیه قصه های پریان است، این اثر بسیاری از مضامین بارز زولا ، به ویژه تعارض وراثت و محیط زیست ، بین معنویت و نفسانیت، بین قدرتمندان و ضعیفان رابه خوبی نشان می دهد. رویای آنژلیک در آن واحد هم واقعیت و هم توهم است و این تعامل نیروی محرک رمان را فراهم می کند. مهمتر از همه ، این رمان همانطور که خود زولا آن را توصیف کرده است ، "شعری از اشتیاق" است که ابعاد نبوغ شعری او را به نمایش می گذارد.