نقد عقل عملی دومین انتقاد از فیسلوف مطرح و تاثیرگذار آلمانی امانوئل کانت است که در سال 1788 منتشر شد. این مقاله دنباله ی نقد عقل محض کانت است که اولین انتقاد او بوده است و به فلسفه ی اخلاقی او می پردازد. نقد دوم تأثیر مهمی در توسعه بعدی حوزه اخلاق و فلسفه اخلاق داشت ، این کار با دکترای علوم یوهان گوتلیب فیشته آغاز شد و در قرن بیستم به نقطه اصلی مرجع فلسفه اخلاقی دونتولوژیک تبدیل شد. کانت در این کتاب توضیح می دهد که این مطلب چگونه باید دنبال شود. بیشتر این دو فصل به مقایسه وضعیت عقل نظری و عملی می پردازند و بنابراین در مورد چگونگی مقایسه نقد عقل عملی با نقد عقل محض بحث می شود. نقد عقل عملی ، نوشته شده توسط فیلسوف و نویسنده ی افسانه ای امانوئل کانت ، به طور گسترده ای یکی از بزرگترین متون کلاسیک و تاریخی در تمام دوران شناخته شده است. این متن کلاسیک عالی مطمئنا نسل کاملا جدیدی از خوانندگان را به خود جذب خواهد کرد. برای بسیاری ار افراد ، خواندن نقد عقل عملی نیازمند گذراندن دوره های مختلف و برنامه های درسی متناسب است. و برای دیگران که به سادگی از خواندن قطعات بی انتهای فلسفی لذت می برند ، این کتاب ارزشمند، که توسط ایمانوئل کانت نوشته شده است بسیار توصیه می شود. از غرایب تاریخ فلسفه است که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نظریههای اخلاق یعنی نظریهی اخلاق کانت در قالب کتابی واحد در دسترس نیست. از میان سه اثر اصلی کانت در اخلاق، بنیانگذاری برای مابعدالطبیعهی اخلاق، نقد عقل عملی و مابعدالطبیعهی اخلاق، اولین آنها در کانون علاقهی فلسفی بوده و هست. حتی امروزه نیز هنوز از نظر بسیاری کسان لب اخلاق کانتی در تلقی او از ارادهی خیر و در آموزهی امر بیقیدوشرط خلاصه میشود. اما با مطالعهی نقد دوم آشکار میشود که چنین چیزی عین تقلیل فلسفهی اخلاق کانت است. گسترهی موضوعی نقد دوم به واقع فوقالعاده است. کانت پیشتر سه پرسش طرح کرده بود: «چه میتوانم بدانم؟ چه میبایست بکنم؟ به چه میتوانم امید ببندم؟». در نقد عقل عملی، اولا، نتایج نقد نخست تأیید میشود؛ ثانیا، آموزهی امر بیقیدوشرط از طریق امر واقع عقل محض توضیح داده میشود و این امید که کوشش فضیلتمندانه چهبسا بیهوده نباشد در پرتو آموزهی خیر اعلی موجه میگردد. ثالثا، کانت با سه اصل موضوعهی آزادی، نامیرایی و خدا به جای پاسخ دادن به این پرسش که به چه میتوانم امید ببندم به این پرسش پاسخ میدهد که من بهمثابهی سوژهای اخلاقی باید به چه چیزی معتقد باشم تا قانون اخلاق موهوم نباشد. بنابراین، در نظر کانت معنای تکلیفگرایانهی اخلاق در تکلیفهای ما در قبال کنش خلاصه نمیشود؛ از نظر او، ما در مقام سوژههایی اخلاقی باید به وجود خدا و نامیرایی نفْس معتقد باشیم. این اعتقاد از منظر عملی گریزناپذیر است.