جوش و خروش فلسفه ابتکاری و نظری در نیمه دوم قرن هجدهم در اروپای غربی داستان ماجرایی فکری و پر هیجان و نیز فصلی پر اهمیت در تاریخ فلسفه است. فیلسوفان عصر روشنگری و بسیاری از کسانی که پیرو آنان بودند فقط محقق و استاد دانشگاه ها نبودند: آنان واقعا گمان می کردند که جهان را تغییر خواهند داد، و گاهی نیز این کار را کردند. مضمون اصلی این داستان طلوع و افول خود است. خود موردبحث در این جا خود عادی نیست: خود استعلایی است که طبیعت و آرزوهایش به طرز بی سابقه ای متکبر و جهانی اغلب مبهم است به تعبیر ملایم تر، این خود کلی همان فطرت انسانی است و به تعبیری نه چندان ملایم تر، این خود چیزی کم تر از خدا و خود مطلق و جان جهان نیست.