ژان پل دوبوآ تحت تأثیر نویسنده های بزرگ آمریکایی چون جان فانته، کورمک مک کارتی، فیلیپ راث، چارلز بوکفسکی، جیم هریسون و بهویژه جان آپدایک است که این آخری را استاد خود می داند: «نویسنده ای که بیشتر از هر کس دیگر نوشتن را به من یاد داد و باعث شد به روش نوشتن یک داستان فکر کنم، بی هیچ تردیدی جان آپدایک است.» تقریبا همه آثار دوبوآ با نثری ساده و طنزی گزنده به زندگی شخصیت های تنهایی مثل خود نویسنده می پردازند. اما این تنهایی، فرقی اساسی با زندگی گوشه گیرانه و پررمز و راز خود دوبوآ دارد. تنهایی شخصیت های اصلی او، تنهایی پرهیاهویی است که هر لحظه اش آبستن حوادثی ابزورد، خنده دار و گاهی ناگوار است. در واقع، شخصیت های رمان های دوبوآ آدم های ساده و عزلت جویی هستند که زندگی راحت شان نمی گذارد و عملا نمی توانند تنهایی خودخواسته شان را به راحتی تجربه کنند. چشم هام را که باز کردم، مرد ناپدید شده بود. نمی دانستم کی بود، یا چرا این طور بهم حمله کرده بود. لب هام باد کرده بودند، از دماغم خون می آمد و درد شدیدی همه جای بدنم می پیچید. هیچ وقت اینطور کتکم نزده بودند. ولو شدم روی تخت و همه چراغ ها را خاموش کردم. از ترس برگشتن آن دیوانه، شب خوابم نبرد.