"مشت بر پوست" اثر تلخ و شیرین دیگری است از قصه گوی قهار ایرانی، "هوشنگ مرادی کرمانی"، که باز هم یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی ایران را زیر ذره بین قصه می برد و با مهارت بی نظیر خود در داستان پردازی، این مساله ی تلخ را به شکل قصه ای خواندنی برای مخاطب بیان می کند. جعفر یا آن طور که همه می شناسندش،"موشو"، پسر نوجوانی است از یک خانواده ی فقیر که مادرش در گورستان آب بر سر قبرها می ریزد و پدرش یک تنبک زن دوره گرد است. او به همراه پدرش در خیابان ها با تنبک و دست زدن در تلاش است تا زندگی را به نوعی سپری کند. او کم کم به این شغل دل می بندد و زمانی که پدرش از دنیا می رود، به تنبک زدن به عنوان شغل موردعلاقه ی خود روی می آورد. موشو از این کار بسیار لذت می برد؛ نواختن تنبک در خیابان برای مردم و امرار معاش از این راه برای او شغلی رضایت بخش است اما نگاه جامعه با نگاه شخصی او متفاوت است. بسیاری این کار را نوعی تکدی گری به حساب می آورند و زمانی که موشو تلاش می کند تا مسیر زندگی خود را تغییر دهد، همین اجتماع او را طرد می کند و به او می فهماند که کسی حاضر به کار دادن به یک تنبک زن نیست. "هوشنگ مرادی کرمانی" در "مشت بر پوست" تصویری از فقر و محرومیت را علی الخصوص از زندگی یک کودک کار ارائه می دهد که علاوه بر مشکلات خاص خود آن ها، نگاه تبعیض آمیز اجتماع را نیز به تصویر کشیده و نقد می کند.