یک سال است که سپتیموس هیپ خانواده واقعی خود را یافته است و همچنین مشتاقانه بدنبال این است که جادوگری فوق العاده شود. او ابتدا کار خود را به عنوان یک شاگرد نزد یک جادوگر مشهور آغاز می کند. در یکی از مواردی که در کار خود بر می خورد و متعاقبا او را وارد مرحله ای جدیدی از زندگی اش می کند، پیدا کردن یک طلسم کهنه است. پیدا کردن این طلسم او را هیجان زده کرده بود. مطمئن بود که یک طلسم مزه است. قرصی قطور، قهوه ای و مربع شکل، شبیه شکلاتی قدیمی بود و بوی شکلاتی کهنه را می داد. با این که نمی خواست خطر کند و آن را بچشد، اما کاملا مطمئن بود که مزه ی یک شکلات کهنه را می دهد. شاید یک طلسم زهر بود که از جعبه ی بزرگی به نام زهرابه ها، زهرها و بلاهای بنیادی جان بیرون افتاده بود که خیلی لرزان روی قفسه ی بالایی قرار داشت. سیپتیموس شیشه ی بزرگ کننده ی کوچکی را از کمربند کارآموزی اش بیرون آورد. و آن را بالا نگه داشت تا بتواند نوشته های ریز سفید روی قرص را بخواند. نوشته ها این بودند: مرا بردار، مرا بتکان و من می سازم از تو یک شکلات. کتاب «پرواذ» نوشته «انجی سیج» توسط «مهرداد مهدویان» به فارسی ترجمه شده است.