«بیونگ چول هان» استاد دانشگاه هنر برلین و یکی از فیلسوفانی است که آثارش با اقبال گسترده ای مواجه شده است. به باور او، دلیل اینکه ما در اغلب مواقع احساس خستگی و فرسودگی می کنیم، این است که با فرهنگی مثبت اندیش محاصره شده ایم. در محیط کاری، در هنگام تماشای تلویزیون یا وب گردی، با حجم عظیمی از پیام های نه چندان اساسی مواجه می شویم که به ما می گویند چه می توان کرد. هان شعار مشهور باراک اوباما در تبلیغات انتخاباتی را مثال می زند: «آری، ما می توانیم.» این عبارت به ما می گوید که تمام آنچه باید کرد، این است که سخت تر تلاش کنیم. همچنین هیچ حد و مرزی برای توانایی ما وجود ندارد. همین امر دربارۀ شعار شرکت نایک یعنی «همین حالا انجامش بده» نیز صادق است، ضمن آنکه هزاران کتاب خودیاری که هر سال منتشر می شوند نیز ضرورت تفکر مثبت و اقدامات مثبت اندیشانه را تقویت می کنند. در اینجا به مهم ترین نکته در نظریۀ هان می رسیم. «آری، ما می توانیم» شعاری روحیه بخش به نظر می رسد که بناست آزادی و امکانات بالقوۀ ما را آشکار سازد. اما این آزادی، غیرواقعی است؛ زیرا پیام نهفته در «آری، ما می توانیم» این است که «آری، ما مجبوریم». ازاین رو به جای زندگی در جامعه ای نظم دهنده که در آن رفتارها به صورتی واضح با دستورها و ممنوعیت های اجتماعی شکل می گیرد، در جامعه ای مبتنی بر دستاورد زندگی می کنیم که در آن، به صورت داوطلبانه تسلیم فشار برای دستاورد بیشتر می شویم. محدودیت های چنین جامعه ای کمتر از جامعۀ نظم دهنده نیست. درست است که در این جامعه کمتر در معرض ممنوعیت های بیرونی قرار داریم؛ اما فرمان های معطوف به دستاورد بیشتر را درونی ساخته و همواره در پی کار بیشتر هستیم. ما به بردگان این فرهنگ مثبت اندیشی بدل شده و در برابر دستور «آری! ما مجبوریم» تسلیم شده ایم. در این اوضاع، به جای آنکه تأملی عمیق دربارۀ اهداف خود داشته باشیم، صرف این آگاهی که می توانیم چیزی را به دست آوریم، به نیرویی برای پیش راندن ما در جهت هدف تبدیل می شود. ورود به فرهنگ «آری! ما می توانیم» ما را به گونه ای زندگی خوداستثمارکننده زنجیر کرده و تا زمان فروپاشی [جسمی و روانی]، کورکورانه از این اشتیاق و تصمیم پیروی می کنیم. هان از سجعی غمناک در واژه های آلمانی Erschöpfung، Ermüdung و Erstickung (خستگی، فرسودگی و خفگی) برای توصیف آثار ناشی از این مثبت اندیشی استفاده می کند. او می گوید ما توانایی «نه گفتن» به تقاضای جامعه برای دستاورد بیشتر را از دست داده ایم و همچنان به پیشروی ادامه می دهیم. این تا جایی ادامه می یابد که ذهن یا بدنمان به طور کامل از کار بیفتد. این، علت خستگی و فرسودگی دائمی ماست. بر این اساس، هان چندشغله بودن را نشانه ای از پیشرفت تمدنی نمی داند. از دید او، این وضعیت بیشتر نشانۀ نوعی عقب گرد است؛ زیرا به گسترش گونه ای توجه سطحی انجامیده و مانع تأمل و کسب دانش عمیق می شود. پیوند دادن ایده های هان با محیط های کاری امروز، چندان دشوار نیست. امروزه کارمندانی با رویکرد «می توانم انجام دهم» تشویق می شوند؛ درحالی که کارکنانی با رویکرد «می توانم تأمل کنم» به ندرت تشویق می شوند. در جامعۀ مبتنی بر دستاورد، کارفرمایان نیازی به استثمارکردن ما ندارند؛ زیرا ما آزادانه و با تمایل شخصی وظایف بیشتر و بیشتری را بر عهده می گیریم تا ارزش خود را به اثبات برسانیم.